تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان علمی - فرهنگی - مذهبی و آدرس mustafa.salehvandi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
دستها بر روي سينه گذاشتن در اصطلاح خاص اهلسنت تكتيف و تكتّف ناميده ميشود كه در اين باره هم كتب فقهي و هم منابع حديثي آنها به اين مطلب اشاره دارند، مثلاً امام ابن ثور قائل است به قرار دادن دست راست بر دست چپ در هنگام نماز بخاطر روايت ابوحازم[1] كه روايت مربوطه را بررسي خواهيم كرد.
محمد بن صالح العثمين از مفتيان اهلسنّت در جواب اينكه تكتّف چه حكمي دارد ميگويد: دست بر سينه گذاشتن در نماز سُنّة (مستحب) است. [2]
پس اين عمل در بين اهلسنّت واجب نميباشد بلكه امر مستحبّي بحساب ميآيد و حتّي مالكيها نه تنها آن را مستحبّ نميدانند بلكه آن را مكروه ميدانند،[3] و لذا الان مالكيها به صورت دست باز و مانند شيعيان نماز ميخوانند.
محيالدين عربي در فتوحات مكيه در اين باره ميگويد: گروهي آن (تكتّف) را مكروه دانستهاند و گروهي آن را اجازه دادهاند گروهي آن را سنّت رسولالله ميدانند و گروهي ميگويند پيامبر چنين كاري نكرد.[4]
احاديثي هم كه در اينباره نقل شده به نحوي داراي اشكال بوده و ضعيف ميباشند و نميتوانند ثابت كنند اين عمل در زمان پيامبر هم به عنوان يك امر ديني و شرعي وجود داشته است، كه نمونههايي از آن بيان ميگردد: ابي حجفه نقل ميكند كه علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: قرار دادن دستها بر روي همديگر در نماز سنّت است،[5] در حالي كه ميبنيم احمد بن حنبل (رهبر فرقه حنبليها) و بخاري در صحيح، عبدالرحمان بن اسحاق كه يكي از ناقلان اين حديث است را قبول ندارند و گفتهاند مورد اعتماد نيست.[6]
و گروهي ديگر ميگويند دست بسته بودن مربوط به همه نمازها نيست بلكه مخصوص نماز نحر كردن (سر بريدن) شتر است، كه ابن عباس در همين باره ميگويد: دست راست را بر دست چپ در نماز گذاشتن در هنگام نحر است، كه از آيه «فصلَّ لِرَبِّكَ و انحَر» استفاده كرده.[7] و حتي بيهقي بسياري از اين احاديث را مورد اعتماد بحساب نياورده است و گفته اينها نميتوانند مقصود ما را اثبات كنند.[8]
و نكته مهمتر اينكه يكي از مستندات آنها حديث ابوجازم هست، كه بعد از نقل حديث ميگويد: «من نمي دانم مگر اين که اين سنت (دست روي شکم گذاشتن)، به سنت پيامبر برسد!» كه يكي از بزرگان ميگويد: اين که ابن جازم گفته است که «من نميدانم مگر اينكه اين سنّت به رسولالله برسد» معلوم ميشود او خود نديده بلكه از كس ديگري شنيده كه اسم او را هم نبرده و در ادامه همين حديث آمده است «و قال اسماعيل يُنمي و لم يقل يَنمي»[9] يعني اسماعيل گفته اين سنّت به پيامبر رسيده ميشود نه اينكه ميرسد، يعني براي خود او هم ترديد وجود دارد كه آيا (اين كار) واقعاً منسوب به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ميباشد يا نه؟
و اگر واقعاً چنين سنّتي در زمان رسولالله مرسوم بوده، چرا ديگر مهاجران و انصار آن را نقل نكردهاند، پس از اينها كه اين احاديث (روايات ساختگي) مستقيم به پيامبر نسبت داده نشده، معلوم ميشود اينها سخن پيامبر نبوده بلكه امراء و خلفاء بودند كه بر مردم دستور ميدادند در مقابل آنها دست بسته بايستند[10] (كه به مرور زمان اين روش را در نماز هم جاري كردند).
همانگونه كه ميبينيم كرماني، شارح صحيح بخاري نيز ميگويد: در اين كار (دست سينه بودن) توجّهي است، كه شخص قائم به نماز، در مقابل مالك جبّار ايستاده و نبايد شرط ادب را رها كند، بلكه به صورت تسليم و دست بسته بايستد، همانگونه كه در مقابل ملوك ميايستد.
در اين صورت ميتوان پرسيد كه وضعكننده احكام الهي ما هستيم يا خدا، اگر او جعلكننده دستور است که هست ميبينيم که در موضوع مورد بحث چنين دستوري از خدا و رسول و خلفاء پس از ايشان به ما نرسيده است، پس معلوم ميشود اين كار سنت نيست. بلكه بدعت است، (و اين عمل تكتّف هم اضافهاي است در دين كه قبلاً نبوده) ولي اسم سنّت بر خود گذاشته، و بدتر از آن، اينكه سنّت واقعی (نماز خواندن پيروان اهلبيت) بدعت بحساب ميآيد.
با توجه به مجموع ادله كه ثابت شد اين عمل نزد خود سنيها هم مستحب و نزد گروهي حتي مكروه ميباشد، و حتي ترك عمل مستحب شرعاً گناهي بحساب نميآيد، امّا شيعيان چون هيچ دليلي براي اين کار ندارند، به خاطر ترك آن، متأسفانه به بدترين اهانتها متهم ميشوند!
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
پاسخ شبهاتي پيرامون مكتب تشيع، عباسعلي موسوي، ترجمة احمد بهشتي، ص 133 تا 151، سازمان تبليغات اسلامي، چ 1، 1371.
[1] . علي جبر، حسين، فقه الامام ابي ثور الشافعي، بيروت، دارالرساله، ص 157.
[2] . محمد بن صالح العثمين، فتاوي اركان الاسلام، دارالثريا، رياضي عربستان سعودي.
[3] . سبحاني، جعفر، الاعتصام بالكتاب و السنة نشر مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ .
[4] . محيالدين عربي، فتوحات مكيّه، ج 1، ص 439.
[5] . سنن ابي داود، درالجبال، بيروت، ج 1، ص 259.
[6] . بيهقي، سنن كبري، ج 2، ص 31.
[7] . همان، ج 2، ص 30.
[8] . همان.
[9] . صحيح بخاري، ج 5، ص 109.
[10] . الاعتصام بالكتاب و السنة، نشر مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، ص 66.
نظرات شما عزیزان:
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 40
بازدید ماه : 105
بازدید کل : 1034
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1